آزمایش

جایگزین فارسی «تست»

آزمایش
بهتر است به جای کلمهٔ انگلیسی «تست»، واژهٔ فارسی «آزمایش» یا «آزمون» را در گفتار و نوشتار خود به کار ببریم. نادرست: پزشک او برایش تست خون نوشت. درست: پزشک او برایش آزمایش خون نوشت. نادرست: شنبه تست بازیگری دارم. درست: شنبه آزمون بازیگری دارم. نادرست: نوشیدنی‌های تازهٔ فروشگاه ما را نیز تست کنید. درست: نوشیدنی‌های تازهٔ فروشگاه ما را نیز آزمایش کنید.178 بازدید
۱- حفظ استقلال واژه‌ها۱- حفظ استقلال واژه‌هااستقلال کلمه فقط به مفهوم جدانویسی آن نیست
۲- خوانش درست و آسان واژه‌ها۲- خوانش درست و آسان واژه‌هااستقلال واژه‌ها نباید موجب دشواری خواندن آن کلمه شود
۳- دوری‌گزینی از به کار بردن بندواژه‌های عربی۳- دوری‌گزینی از به کار بردن بندواژه‌های عربیدوری‌گزینی از به کار بردن حروف عربی در نگارش فارسی تا حد امکان
۴- دوری‌گزینی از به کار بردن واژه‌های بیگانه۴- دوری‌گزینی از به کار بردن واژه‌های بیگانهپرهیز از به کار بردن کلمات عجیب و بدآهنگ
۵- در نظر داشتن متوسط سطح سواد جامعه۵- در نظر داشتن متوسط سطح سواد جامعهبا توجه به مدرک تحصیلی و سرانهٔ مطالعه
۶- در نظر داشتن نوآموزان زبان فارسی۶- در نظر داشتن نوآموزان زبان فارسیمشخص بودن ریشۀ اصلی واژه به ساده‌تر شدن روند آموزش یاری می‌رساند
۷- بازبینی مداوم کتاب‌های درسی۷- بازبینی مداوم کتاب‌های درسیدر نظر گرفتن تغییرات نگارشی در حد امکان
۸- استفادۀ بهینه از ابزار حروف‌نگاری۸- استفادۀ بهینه از ابزار حروف‌نگارینگارش درست واژه‌ها و فاصلۀ میان آن‌ها
۹- امکان دسترسی آسان به واژگان۹- امکان دسترسی آسان به واژگانگروهبندی دستوری کلمات روش مناسبی برای یافتن واژۀ مورد نظر نیست
۱۰- بازنگری مداوم و اعمال تغییرات دوره‌ای۱۰- بازنگری مداوم و اعمال تغییرات دوره‌ایزنده بودن زبان فارسی، پویایی و ارتباط پیوستۀ آن با جهان امروز
زیادزیادجایگزین‌های فارسی واژگان از ریشهٔ «فرط»
دوری‌گزینیدوری‌گزینیجایگزین فارسی «اجتناب»
سفارشات یا سفارش‌ها؟سفارشات یا سفارش‌ها؟واژه‌های فارسی را با نشانه‌های جمع فارسی جمع ببندیم
میادین یا میدان‌ها؟میادین یا میدان‌ها؟واژه‌های فارسی را با نشانه‌های جمع فارسی جمع ببندیم
اساتید یا استادان؟اساتید یا استادان؟واژه‌های فارسی را با نشانه‌های جمع فارسی جمع ببندیم
ممنوع‌الچهره یا ممنوع‌التصویر؟ممنوع‌الچهره یا ممنوع‌التصویر؟«چهره» واژه‌ای فارسی‌ست و افزودن «ال» عربی به واژﮤ فارسی نادرست است.
ممنوع‌الکار یا ممنوع‌الفعالیت؟ممنوع‌الکار یا ممنوع‌الفعالیت؟«کار» واژه‌ای فارسی‌ست و افزودن «ال» عربی به واژﮤ فارسی نادرست است.
کالبدشکافیکالبدشکافیجایگزین فارسی «تشریح»
پیش‌پرداختپیش‌پرداختجایگزین فارسی «بیعانه»
نقطه (.)نقطه (.)
ترکیبات‌ فعلی‌ از «گشودن»ترکیبات‌ فعلی‌ از «گشودن»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «گشتن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «گشتن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «گزاردن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «گزاردن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «گساردن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «گساردن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از گرفتن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از گرفتن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «گداختن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «گداختن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «فروختن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «فروختن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «خواردن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «خواردن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «خستن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «خستن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «کردن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «کردن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «نواختن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «نواختن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «پروراندن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «پروراندن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «رفتن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «رفتن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «نشستن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «نشستن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «دوختن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «دوختن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «بردن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «بردن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «باختن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «باختن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «افروختن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «افروختن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «آویختن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «آویختن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «کشیدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «کشیدن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «کشتن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «کشتن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «کاهیدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «کاهیدن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «نمایاندن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «نمایاندن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «نگاشتن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «نگاشتن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «سراییدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «سراییدن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «سپردن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «سپردن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «افزودن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «افزودن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «ساییدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «ساییدن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «دادن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «دادن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «گذاردن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «گذاردن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «شناختن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «شناختن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «سوختن»ترکیبات‌ فعلی‌ از «سوختن»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «سوار شدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «سوار شدن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «ساختن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «ساختن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «ریختن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «ریختن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «خیزیدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «خیزیدن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «خواندن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «خواندن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «خواستن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «خواستن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «جستن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «جستن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «تابیدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «تابیدن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «آوردن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «آوردن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «پرستیدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «پرستیدن‌»
ترکیبات فعلی از «خرامیدن»ترکیبات فعلی از «خرامیدن»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «دیدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «دیدن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «شدن»ترکیبات‌ فعلی‌ از «شدن»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «بیختن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «بیختن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «یافتن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «یافتن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «بوسیدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «بوسیدن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «بستن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «بستن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «برداشتن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «برداشتن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «بخشیدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «بخشیدن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «بافتن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «بافتن‌»
ترکیبات فعلی از «پیمودن»ترکیبات فعلی از «پیمودن»
ترکیبات فعلی از «بازی کردن»ترکیبات فعلی از «بازی کردن»
ترکیبات فعلی از «باز بودن»ترکیبات فعلی از «باز بودن»
ترکیبات فعلی از «آرمیدن»ترکیبات فعلی از «آرمیدن»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «داشتن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «داشتن‌»
ترکیبات فعلی از «آراستن»ترکیبات فعلی از «آراستن»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «فریفتن»ترکیبات‌ فعلی‌ از «فریفتن»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «شکستن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «شکستن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «ربودن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «ربودن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «پوشیدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «پوشیدن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «مالیدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «مالیدن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «زاییدن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «زاییدن‌»
ترکیبات فعلی از «پوییدن»ترکیبات فعلی از «پوییدن»
ترکیبات فعلی از «پذیرفتن»ترکیبات فعلی از «پذیرفتن»
ترکیبات فعلی از «آمدن»ترکیبات فعلی از «آمدن»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «راندن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «راندن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «گفتن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «گفتن‌»
ترکیبات‌ فعلی‌ از «دانستن‌»ترکیبات‌ فعلی‌ از «دانستن‌»
ترکیبات اسمی از «مدار»ترکیبات اسمی از «مدار»
ترکیبات اسمی از «نامه»ترکیبات اسمی از «نامه»
ترکیبات اسمی از «کام»ترکیبات اسمی از «کام»
ترکیبات اسمی از «گرم»ترکیبات اسمی از «گرم»
ترکیبات اسمی از «صاحب»ترکیبات اسمی از «صاحب»
ترکیبات اسمی از «شیرین»ترکیبات اسمی از «شیرین»
ترکیبات اسمی از «سنگ»ترکیبات اسمی از «سنگ»
ترکیبات اسمی از «رخ»ترکیبات اسمی از «رخ»
ترکیبات اسمی از «ذی»ترکیبات اسمی از «ذی»