شمارگان تا کنون: 1430 نسخه
رقعی: 400 صفحه
بازنشر: چاپ دوم
شمارگان: 330 نسخه
شابک: 9789647974288
عنوان به زبان انگلیسی: The Last Hours of Ancient Sunlight
زبان: فارسی
پردازش سفارش: ۱ تا ۲ روز کاری
لینک خرید از فیدیبو: fidibo.com
لینک خرید از طاقچه: taaghche.com
ساختار کتاب: کتاب «از جنس نور» با عنوان اصلی”The Last Hours of Ancient Sunlight“ و عنوان فرعی «برای دگرگونی شخصی و جهانی بیدار شویم» ”Waking Up to Personal and Global Transformation“ قسمتهای «برداشت ناشر»، «سرآغاز» و سه بخش با یکصد و سی عنوان فرعی و پینوشتی از منابع در پایان هر بخش، «واپسین کلام»، «یادداشتی از تام هارتمن» و «سخنی از مترجم» را در بر میگیرد.
شیوهٔ نگارش کتاب: تام هارتمن در این کتاب به شرح خانمانسوزی ناآگاهانهٔ بشریت میپردازد. این که چگونه غافلانه خانهٔ خود را میآلاییم، حریصانه منابع زمین مادر را که با سخاوتمندی در اختیارمان میگذارد، مورد چپاول قرار میدهیم و سنگدلانه از فردای هولناک و غمانگیز فرزندان و آیندگان خود رو برمیگردانیم و شانه بالا میاندازیم، در حالی که نویسنده هشدار میدهد این وضعیت اسفبار و هراسانگیز ممکن است تا فردا نیز به تعویق نیفتد و بسیار زودتر از آنچه گمان میکنیم، ما و زیستگاهمان را به نابودی بکشد. هارتمن در این نوشته به طور عمده از بیان استدلالی علمی و آماری یاری میگیرد تا واقعیت کریه وضعیتی را که پدید آوردهایم، به رخ ما بکشد. او در این قالب نوشتاری، بنیان بسیاری از داستانها و واگویههای تاریخی را در هم میریزد و قهرمانانی چون کریستف کلمب را بر مبنای واقعیات مستند، به عنوان تبهکاران و جانیانی سودجو معرفی میکند که برای دستیابی به طلا و دیگر منابع ارزشمند، بیرحمانه به نسلکشی مردمانی پرداختند که ساکنین بیآزار و مالکان حقیقی آن مناطق بودند. نگارنده به یاری ارقام و مقالات علمی، اثبات میکند که شرکتهای بزرگ چندملیتی به شدت در تکاپو هستند تا با استفاده از انرژیهای آلوده، مصرف بیرویهٔ منابع سیاره، دفن زبالههای تجزیهنشدنی و بیماریزای حاصل از فعالیتهای سیاه و ناپاک خود همچنان بیشینۀ سود را به چنگ آورند. تام هارتمن برای رساندن منظور خود به گشت و گذار در سراسر سیاره میپردازد تا به روشنی نشان دهد چگونه پیشرفت برخی از مناطق زمین، به بهای نیستی زندگی در بخشهای دیگر انجامیده است. نگارنده با راستی دردمندانهای ترسیم میکند که چگونه تراستها و کارتلهای بزرگ، با نفوذ در رسانهها و مطبوعات، ویرانگریهای خود را از چشم مردم عادی پنهان میسازند و با تحریف و ناراستی به وارونهنویسی تاریخ و رویدادهای کنونی میپردازند. او با تکیه بر دادههای علمی، ریشهٔ فقر و عقبماندگی را در کشورهای واپسرانده مشخص میکند. قلم تام هارتمن در عین صراحت و لطافت، از گزش حقیقت عریان برخوردار است و به همین دلیل، خواننده را میخکوب میکند. این قلم، با راستی شگفتانگیزی، همۀ زمینههای درمانی، مصرف انرژی، تغذیه، سوادآموزی و دیگر گوشههای نهانی فقر آشکار و ناپیدا را میشکافد و عفونت انباشته در آن را بیرون میریزد. همین نگرش حقیقتبین و بیمحابا در سومین بخش کتاب با ارایهٔ راه حلهایی کاربردی، شگفتآور و نواندیشانه این بار از زاویهای دیگر خواننده را مبهوت میسازد و به تعمق وامیدارد. او در این مبحث به نرمی نشان میدهد که درمان کژرفتاریهای سدههای اخیر انسانی، بازگشت به برخی از آیینهای مفید و ژرف نیاکانمان و درآمیختن آنها با دانش امروز است. تام هارتمن با گزینگویههایی که در جایجای نوشته میآورد، رخوت را از ذهنمان میپراند و ما را به زیستن همراه با هشیاری فرامیخواند. چنان چه در گزینگفتهای از جرج برنارد شاو میآورد: «بشر در هنر آفرینش زندگی چیزی ابداع نمیکند، اما در هنر مرگآفرینی از طبیعت پیشی میگیرد و همه گونه کشتار حاصل از بیماری، قحطی و جنگ را از طریق انواع دستگاهها و بر هم کنشهای شیمیایی به وجود میآورد.» نگارنده در عین حال که ژرفای فاجعه را به رخ یکایک ما میکشد، نور امید را نیز به دلهایمان میتاباند تا دریابیم هنوز برای التیام سیارهای که مادرانه پناهگامان است و سخاوتمندانه هر چه را دارد، در اختیارمان میگذارد، دیر نیست؛ به شرط آن که به یاد داشته باشیم همان گونه که ویلیام جیمز میگوید: «هیچ زنجیری از ضعیفترین حلقهٔ خود محکمتر نیست و مگر نه این که زندگی، یک زنجیر است؟»
شمایی از کتاب: در «برداشتی از ناشر» پیام برگزیدهٔ کتاب این گونه معرفی میشود: «... همین هماوایی انسانهاست که توان افروختن شعلهٔ کانون نهانی و الهی وجودمان را دارد. این آتش نهفته میتواند ما را از خویشتنستیزی و نورگریزی بازدارد.» در «سرآغاز»، با آمار تکاندهندهای که هارتمن از نابودی انواع بخشهای زندهٔ سیاره میدهد، نخستین بارقه را در ذهن به خواب رفتهٔ ما میافروزد. سپس توضیح میدهد که مشکل ما حاصل فناوری، نوع تغذیه، خشونت یا تکتک کارهایی که میکنیم نیست، بلکه برخاسته از فرهنگمان، یعنی نگرشیست که به جهان داریم. نگارنده از امید میگوید که مبنای بلوغ ماست و اعتقاد دارد اگر چه این نگاشته زشتیها را نشان میدهد، اما در نهایت، از امید سخن میگوید؛ راه حلهایی ملموس برای آیندهای روشنتر، پرمعناتر و شادمانهتر! در بخش یکم، خبری ناگوار در یافت میکنیم: این که آفتاب کهن رو به پایان میرود و چگونه خرج ما بیش از دخلمان شده است. در صفحات بعدی متوجه میشویم که همهٔ ما از آفتاب پدید آمدهایم و از نخستین حلقهٔ زیستبوم، انرژی نور خورشید را ذخیره میسازد و دست به دست میگرداند تا به ما برسد و این پسانداز، بیپایان و تمامنشدنی نیست. سپس میبینیم در اوج شرایطی چنین اسفبار چگونه بیحس شدهایم و در این توهم به سر میبریم که وضعیت خوب است. اینجاست که میفهمیم ناآگاهانه از اصل سرمایهٔ خود میخوریم و در واقع نادانسته این سرمایهٔ ارزنده را بر باد میدهیم. نوشتهٔ حاضر به یادمان میآورد که پایهٔ تمدن پیشرفته را بردهداری بنا کرده و از همین پیریزی پیداست که چگونه شرایط برخی از انسانها بهتر و شرایط اکثریت آنها بدتر شده است. به سخنی دیگر، آینده از همان موادی ساخته میشود که حال حاضر را میسازند. نخستینباری که کریستف کلمب به جزیرهای در هائیتی پا گذاشت، به گواهی همراهان باسواد او آنجا مکانی سرسبز بود که قبایلی از سرخپوستان در آن زندگی میکردند. کلمب با ناراستی، این مردمان را آدمخوار خواند تا بتواند جنایات خود را در بارهٔ آنها توجیه کند. این دروغ هنوز هم در در برخی از مدارس آمریکا تدریس میشود تا آمریکاییها به پیشینهٔ خود افتخار کنند. اما کلمب در مسیر خود به هر جا که میرسد، ذخایر طلا و اشیای ارزشمند مردم بومی را میرباید، خود آنها را به بردگی میگیرد و حتی مورد سوء استفادۀ جنسی قرار میدهد. او در سال ۱۴۹۳ به پادشاه اسپانیا مینویسد: «شاید بتوانیم به یاری تثلیث مقدس، همهٔ بردههایی را که امکان فروخته شدن دارند، بفروشیم... در اینجا علاوه بر چوب برزیلی، تعداد زیادی برده موجود است. اگر چه اینها جاندار هستند، اما به اندازهٔ طلا سود دارند.» در حالی که قارهٔ آمریکا پیش از کریستف کلمب کشف شده بود و این هم دروغ بزرگیست که پوشیده باقی مانده تا آشکار نشود که فقر کنونی هائیتی، فیلیپین، نپال و دهها کشور نادار دیگر بر اساس همین بردهداری، شکل گرفته و رواج یافته است. به این ترتیب میبینیم مقصدی که امروز به آن رسیدهایم، در ادامهٔ داستانی بسیاربسیار قدیمیست. برای این که بتوانیم داستانهایی مفید برای آینده بیافرینیم، ابتدا باید هم داستانهای کنونی و هم داستانهای قدیمی فرهنگهای بشری را بشناسیم و درک کنیم. در فرهنگ نوخاستهٔ ما این مواد مخدر نیستند که فرد را معتاد میکنند، بلکه نیاز به فرار از واقعیتهای تلخ، علت اعتیاد است. در حال حاضر، شمار معتادان به تلویزیون، فوتبال، سینما و... بسیار بیشتر از معتادان به مواد مخدر است. بله، اکنون اینترنت منبع عظیم اطلاعات به شمار میرود و برای پژوهشهای گسترده بسیار به کار میآید، اما آمارها نشان میدهند مسایل جنسی و تصاویر برهنه در بالای فهرست جست و جوهای اینترنتی قرار دارند. با این حال، به دلیل آموزشهای فرهنگهای سلطهگر، عامۀ مردم جهان کنونی آدمهای بومی را بدوی میدانند و به این ترتیب نیاکان خود را خوار و انکار میکنند. چارلز داروین در بارهٔ سلطهگری جوامع نوخاسته مینویسد: «اروپاییها به هر کجا قدم میگذاشتند، مرگ گریبانگیر بومیان میشد.» در بخش سوم کتاب، تام هارتمن از راه چاره سخن میگوید و زندگی کردن در هماهنگی با طبیعت را درمان کژرویهای انسانها میداند. او نظریۀ یونگ را تأیید میکند که همهٔ ما در ناخودآگاه جمعی با همدیگر در پیوند و بر هم کنش هستیم. از این رو میتوانیم تعابیری نو از چگونه زیستن بیافرینیم و با دگرگونی زندگی شخصی خود، حیات سیاره را بهبود بخشیم. او از زندگی گروهی دستههای کوچک در کنار هم میگوید که با هم همیاری دارند و نیازهای خود را از راههای سالم و پایدار برآورده میسازند. هارتمن مفهومی به نام «سوپ کیهانی» یا «سوپ آگاهی» را معرفی و بررسی میکند که یکایک ما در ترکیب آن تأثیر داریم و میتوانیم مزهٔ آن را مطبوعتر یا ناخوشایند کنیم. از این دیدگاه، هر کدام از ما هر روز در کار دگرگونی جهان هستیم. نویسنده از همسازی با سرچشمۀ هستی و برقرار کردن پیوند دیگرباره با آن سخن میگوید و اعلام میدارد که طبق اصول علمی، روابط انسانها با هم دارای تأثیر متقابل و تشدیدکننده است. هر اندازه آدمهای بیشتری باورها و افکار همانندی داشته باشند، انسانهای بیشتری به آن باورها و افکار گرایش پیدا میکنند. هر چه کارهای خیر بیشتری انجام دهیم، آدمهای بیشتری به انجام کارهای خیر علاقمند میشوند و هر چه افراد بیشتری در جست و جوی آرامش و نیروی الهی باشند، آرامش و الوهیت بیشتری پدیدار میگردد. این گونه است که جامعه بدون انگیزهٔ اعضای آن راکد میشود و انگیزه بدون همدلی جامعه از بین میرود. در «واپسین کلام»، نیل دونالد والش، نویسندهٔ نامدار کتابهای «گفت و گو با خدا» در ستایش این نگاشتهٔ ارزشمند میگوید که تام هارتمن در این کتاب، برنامهای علمی ارایه کرده و ابزار لازم را در اختیار خواننده قرار داده است تا هماکنون و همین جا در راه دگرگونی آگاهی جمعی گام برداریم و «داستانی تازه» بیافرینیم که انرژی نوینی به تجربهٔ انسانها بدهد.
کاربرد کتاب: خواندن این کتاب میتواند برای مدیران و مسؤولان سازمانها و نهادهای خصوصی و اجتماعی، بسیار مفید و راهگشا باشد. از سوی دیگر، مطالعهٔ این نگاشته برای همهٔ مادر و پدرها و آموزگاران که نقش بنیادین در دگرگونی نگرش نسل آتی دارند نیز راهنمای مؤثری خواهد بود. برنامهریزها و دست اندر کاران مسایل بومزیستی نیز میتوانند از دیدگاهها و راهکارهای این کتاب به خوبی استفاده کنند. همچنین این نوشته برای هر خوانندهٔ معمولی، کاربرد دارد و میتواند موجب دگرگونی نگرش او به زندگی و جهان شود.
روش مطالعه: خوانش این کتاب به شکل پیوسته و برای یک بار، چندان تأثیرگذار نخواهد بود. ممکن است در رابطه با مطالب مستند، علمی و آماری این نگاشته گاه نیاز به یادداشتبرداری یا رنگین کردن آن قسمتها باشد. در خوانش جمعی میتوان از پینوشتها برای یادگیری عمیقتر و به خاطر سپردن موضوعات پژوهشی استفاده کرد. روشن است که حتی خواندن گذرای این کتاب نیز خواننده را بدون ایجاد دغدغههای لازم و دستاوردهای مهم رها نخواهد کرد.