ورود
جستجو
سرچشمه
کارنامه
آفرینندگان
درستنویسی
دانستنیها
کتابخانه
فروشگاه
تماس
جستجو
آفرینندگان
شاعران
عطار نیشابوری
سدهٔ ششم
×
سر در گریبان، سرگرم کار خود بود. درویشی رسید و گفت: «چیزی برای خدا بدهید.» توجهی نکرد و همچنان سر بر کار خود داشت. درویش چند بار درخواست خود را تکرار کرد، پاسخی نشنید؛ پرسید: «چگونه میخواهی از دنیا بروی؟» پاسخ داد: «همان گونه که تو از دنیا میروی.» درویش پرسید: «تو میتوانی مانند من بمیری؟» چون پاسخ آری شنید، کاسۀ چوبین خود را زیر سر نهاد و با ذکر «الله» از دنیا رفت. عطار، مبهوت و پریشان از این پیشامد، کار خود را رها کرد، دارایی خود را بخشید و سرگشته، راهی نو برای زندگی خود برگزید. در نیشابور به دنیا آمد. نامش فریدالدین عطار نیشابوری بود. زادروز او را بین سالهای 513 تا 537 هـ. ق. دانستهاند. از جزییات کودکی او اطلاع دقیقی در دست نیست. پدرش عطار بود و او در کنار پیشۀ پدر، به درمان بیماران نیز میپرداخت. به داروخانه پانصد شخص بودند که در هر روز نبضم مینمودند در جوانی از درس و بحث شیخ قطبالدین حیدر بهره برد و به مطالعۀ کتابهای تصوف و عرفان علاقۀ بسیار داشت. مشهور است در میانسالی پس از دیدار با درویشی اهل دل، دچار تحول روحی شد و خدمت عارف بزرگ رکنالدین رسید. پس از توبه چند سال در خدمت این عارف به ریاضت و تربیت نفس پرداخت. سپس به رسم سالکان چند سالی در سفر گذراند، از مکه به ماوراءالنهر رفت و با بسیاری از بزرگان روزگار خود دیدار کرد. دیری نپایید که خود یکی از بزرگان راه عشق شد و «هفت شهر عشق را گشت». جامی در «نفحاتالانس» در بارۀ مقام معنوی عطار، از زبان مولانا میگوید: «نور منصور حلاج پس از حدود یکصد و پنجاه سال به روح فریدالدین عطار نیشابوری تجلی کرد و مربی و مرشد او شد.» ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش بر در دل روز و شب منتظر یار باش دلبر تو دایماً بر در دل حاضر است رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش دیدۀ جان روی او تا بنبیند عیان در طلب روی او روی به دیوار باش ناحیت دل گرفت لشکر غوغای نفس پس تو اگر عاشقی عاشق هشیار باش نیست کس آگه که یار کی بنماید جمال لیک تو باری به نقد ساختۀ کار باش در ره او هر چه هست تا دل و جان نفقه کن تو به یکی زندهای از همه بیزار باش گر دل و جان تو را درّ بقا آرزوست دم مزن و در فنا همدم عطار باش عطار یکی از بزرگترین عارفان و شاعران ایران است، سرودههای او ساده، اما بسیار گیرا و دلنشین است. سیر تکاملی درونی این عارف بزرگ را به وضوح میتوان در نوشتههای او دید. درگذشت او را بین سالهای 627 تا 632 هـ. ق. زمان یورش چنگیز مغول، به دست سربازی مغول دانستهاند. عطار اسیر سربازی مغول میشود، هر بار که مبلغی گزاف برای خرید او پیشنهاد میشود، به سرباز میگوید: «مرا مفروش که بهای من بیش از این است»، سرباز به طمع بهای بیشتر دست نگه میدارد. تا این که فردی جوالی کاه برای خرید او پیشنهاد میدهد، عطار میگوید: «مرا بفروش که بهایم بیش از این نیست»، سرباز خشمگین شد و در جا او را کشت. آرامگاه ابدی عطار نیشابوری، این عارف شوریدهسر نزدیک نیشابور است. گر مرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده سرنگون باید رفت تو پای به راه در نه و هیچ مپرس هم راه بگویدت که چون باید رفت بیش از یکصد و چهارده اثر به عطار نسبت میدهند که مهمترین این آثار عبارتند از: دیوان اشعار: قصاید و غزلیات عطار را که آکنده از مضامین عرفانی و صوفیانه هستند، در خود جا داده است. منطقالطیر: یکی از مهمترین سرودههای عطار، مثنوی تمثیلی «منطقالطیر» است که حدود چهارهزار و چهارصد و پنجاه و هشت بیت دارد. این کتاب حماسهای عرفانی و روایت گروهی از مرغان است که در جست و جوی سیمرغ سفری دشوار را آغاز میکنند. مرغان در این سفر که هدهد راهنماییشان را بر عهده دارد، از هفت مرحلۀ دشوار میگذرند. در هر مرحله بعضی از پرندگان از سفر بازمیمانند، یا هر کدام به بهانهای پا پس میکشند. سرانجام از گروه انبوه پرندگان، فقط سی مرغ باقی میمانند؛ چون به خود (آیینۀ حق) مینگرند درمییابند سیمرغ درون خودشان است و از آنها جدا نیست. این روایت تمثیلیست از مردان راه حق، که پس از گذشتن از مراحل هفتگانۀ سلوک یا شناختن رازهای هستی (طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا)، حقیقت را درون خود درمییابند. عطار این هفت منزل را «هفت وادی» یا «هفت شهر عشق» مینامد. تذکرﺓالاولیا: دلبستگی عطار از جوانی به سرگذشت عارفان و اولیای صوفیه چنان بود که او سرگذشت و داستانهای هفتاد و دو تن از اولیای تصوف را در کتاب «تذکرﺓالاولیا» آورده است. پیش از عطار، «کشفالمحجوب» هجویری و «طبقات الصوفیه» عبدالرحمان سلمی در بارۀ سرگذشت بزرگان صوفیه نوشته شده بودند، اما اهمیت بینظیر «تذکرﺓالاولیا» فارسی بودن آن است. الهینامه: عطار در این اثر قصههای کوتاهی را در بارۀ گفت و گوی پدری با فرزندان جوان خود سروده است. مختارنامه: این سروده رباعیات عارفانۀ عطار را در بر دارد. اسرارنامه، اشترنامه، بلبلنامه، بیان ارشاد، بیسرنامه، پندنامه، جواهرنامه، جوهرالذات، حیدرنامه، خسرونامه، سی فصل، شرحالقلب، گل و هرمز، لسانالغیب، مصیبتنامه، مظهرالعجایب، نزهتالاحباب، هیلاجنامه، وصلتنامه و ولدنامه برخی از سرودههای دیگر عطار هستند. ای بینشان محض از که جویمت گمگشته در تو هر دو جهان از که جویمت در بحر بینهایت عشقت چو قطرهای گم شد نشان من به نشان از که جویمت تا بو که بویی از تو بیاید دلم به جان بیرون شد از مکان و زمان از که جویمت در جست و جوی تو دلم از پرده درفتاد ای در درون پردۀ جان از که جویمت پیدا بسی بجستمت از کس نیافتم اکنون مرا بگو که نهان از که جویمت دل در بقای وحدت و جان در قبای عشق من گمشده در این دو میان از که جویمت چون در رهت یقین و گمانی همی رود ای برتر از یقین و گمان از که جویمت
3K بازدید
نقد و نظر یا دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید. ابتدا وارد شوید!
دانلود کاتالوگ
حریم خصوصی
شرایط خدمات
پرسشهای پرتکرار
تماس با ما
آفرینندگان
شاعران
نویسندگان
پژوهشگران
مترجمان
سینماگران
درستنویسی
اشتباهات رایج
معادلهای فارسی
نشانهگذاری
دانستنیها
کتابخوانی
اخبار کلک
خبرهای دیگر
کتابخانه
کتابخانههای مشهور
کتابفروشیهای مشهور