ورود
جستجو
سرچشمه
کارنامه
آفرینندگان
درستنویسی
دانستنیها
کتابخانه
فروشگاه
تماس
جستجو
فروغ فرخزاد
۱۳۴۵/۱۱/۲۴ - 1313/10/8
×
در هشتم دیماه ۱۳۱۳ شاعرهای در تهران چشم به جهان گشود که گویا زادهٔ عصر و نسل خود نبود. فروغ فرخزاد از تباری غریب بود؛ از تبار آنان که پیش از هنگام زاده میشوند تا همچون درخشش شهابی زودگذر پردهٔ تیرگیها را نورباران کنند و جلوهای از طلوع فرداها را پیش چشمان مبهوت ناباوران نمایان سازند. ازهمین رو گرچه صراحت لهجهٔ آبها را سرود و احساسش در شفافیت نور بال گشود، اما طعم تلخ بیگانگی در دیار آشنایان را چشید و شاید همین پرسوختن در گدازهٔ بیهمدلیها و ناهمزبانیها به فراتر از حصار تنگ «اسیر» و «دیوار» و «عصیانش» کشاند و موجب زایش دگربارهٔ وی در «تولدی دیگر» گشت و او را به «آستانهٔ فصلی سرد» رساند تا به ابتدای درک هستی آلودهٔ زمین برسد. این جان شیدا و بیقرار گویا در طلب آن سرشاخههای دوردست زندگی شتابی حریصانه داشت. شاید که میدانست پهنهٔ تجربهها و دریافتها بیکران است و فرصت اندک. فروغ دورهٔ متوسطه را در دبیرستان خسروخاور گذراند و در سال ۱۳۲۹ در هنرستان کمال الملک به ادامهٔ تحصیل پرداخت. او در سال ۱۳۳۰ در هفدهسالگی به ازدواجی زودهنگام تن داد که پس از سه سال با وجود تولد پسرش «کامیار» به جدایی منجر شد و درد دوری از یگانه فرزندش شرری گشت که تا پایان عمر به جان تبدارش افتاد و بر قلب حساسش داغ نشاند: دانم اکنون از آن خانهٔ دور شادی زندگی پر گرفته دانم اکنون که طفلی به زاری ماتم از هجر مادر گرفته انتشار سه مجموعهٔ نخستین او در سالهای ۳۱ و ۳۵ و ۳۶ با نامهای «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» که سالها بعد موجب تأسف شاعر از چاپ آنها شد، گرچه نشان از سرکشیها و شور مهارنشدنی و انکارناکردنی جوانی را با خود داشت، اما بیگمان معبر گریزناپذیر ره یافتن به ادراک ژرف «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم...» بود: آن من دیوانهٔ عاصی در درونم هایهو میکرد مشت بر دیوارها میکوفت روزنی را جست و جو میکرد ساده انگاریست اگر بپنداریم که روح بیتاب فروغ هفدهساله میتوانست بدون تن شستن در این سیلابهای تند و خروشان، چنان ریگهای کف جویبار زندگی صیقل خورده و جلا یابد و بازتاب صلابت و پختگی سرودههای دو دفتر آخرین او گردد: آن روزها رفتند آن روزهای جذبه و حیرت آن روزهای خواب و بیداری... این جان عاشق، شتابان اشتیاق خود را در جلوههای گوناگون هنر میآموزد. فروغ گرچه شعر را قلهٔ هنر میدانست اما نقاشی را هم دوست داشت و گاه به آن نیز میپرداخت. او همچنین پس از آشنایی با «ابراهیم گلستان» در سال ۱۳۳۷ طی دوران همکاری خود با «گلستان فیلم» استعدادش را در زمینهٔ بازیگری و فیلمسازی نیز آشکار نمود. او در سال ۱۳۳۸ برای مطالعه و کارآموزی در عرصهٔ فیلمسازی رهسپار انگلستان شد. تدوین دو فیلم «سفر به خوزستان» و «یک آتش» حاصل این سفر بود که فیلم اخیر دو سال بعد در ونیز با استقبال چشمگیری مواجه گشت. در سال ۱۳۳۹ فروغ بازیگری و همکاری در فیلم «خواستگاری» به سفارش «مؤسسهٔ فیلم کانادا» را به عهده گرفت. در این هنگام روح سرکش و پرمهرش او را به کند و کاو در زخمهای نهان مطرودان جذامی واداشت تا آنجا که او را به عنوان همنشین و شنوایی مهربان در جذامخانه پذیرا شدند و عقدهٔ دردهای واخوردهٔ خود را نزدش گشودند. فروغ با وسعت قلب و سادگی فطری خود بر سفرهٔ جذامیان نشست و پسر یک زوج جذامی را به نام «حسین» به فرزندی پذیرفت تا شاید آتش هجران فرزند را اندکی فرونشاند. ثمرهٔ این جست و جوهای نامتعارف و سرک کشیدنهای بیپروا به زوایا و زخمهای پنهان فراموششدهٔ اجتماع، ساختن فیلم «خانه سیاه است» در سال ۱۳۴۱ بود که یک سال بعد جایزهٔ بهترین فیلم مستند جشنوارهٔ «اوبر هاوزن» را از آن خود کرد. در همین حین او بازی و همکاری در تهیهٔ فیلم «دریا» را که سرانجام ناتمام ماند، پذیرفت. در سال ۱۳۴۲ فیلمنامهای را تحت عنوان «زندگی حقیقی زن ایرانی» نوشت و در نمایش «شش شخصیت در جست و جوی نویسنده» نوشتهٔ «لوییجی پیراندللو» به کارگردانی «پری صابری» بازی کرد. او در همین سال چهارمین مجموعهٔ شعر خود را با نام «تولدی دیگر» منتشر ساخت که نقطهٔ عطف تکامل سرودههایش بود: بارور ز میل بارور ز درد روی خاک ایستادهام... ... جز طنین یک ترانه جست و جو نمیکنم ... این ترانهٔ من است دلپذیر و دلنشین پیش از این نبوده و بیش از این در سال ۱۳۴۳ او مجموعهٔ برگزیدهٔ اشعار خود را منتشر نمود و همچنین در اتمام فیلم «خشت و آینه» ساختهٔ ابراهیم گلستان همکاری کرد. در سال ۱۳۴۴ افکار جهانی متوجه حضور و ظهور شعر زنده و پویای فروغ گردید و سازمان یونسکو فیلم نیمساعتهای از زندگی او تهیه کرد و همچنین «برناردو برتولوچی» کارگردان موج نو ایتالیا فیلمی پانزدهدقیقهای از زندگی فروغ ساخت. در سال ۱۳۴۵ او برای شرکت در دومین جشنوارهٔ فیلم مؤلف «پزارو» راهی ایتالیا شد و پیشنهاد تهیهٔ فیلمی را از یک مؤسسهٔ سوئدی قبول کرد. در این سال فروغ همچنین پیشنهاد ترجمه و انتشار اشعارش را در آلمان، سوئد، انگلستان و فرانسه پذیرفت. چنانچه از مرور کارنامهٔ پربار هنری او در طول حیات کوتاهش پیداست، این جان شیفته در ترسیم شیفتگیهای نقش آدمی و سرودن زیر و بم نغمههای حیات در عرصههای گوناگون هنری درخششی خوش داشت، همان گونه که خود سروده بود: چرا توقف کنم، چرا؟ پرندهها به جست و جوی جانب آبی رفتهاند من از سلالهٔ درختانم تنفس هوای مانده ملولم میکند ... مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده است اما دریغ که این سر پرسودا و این وجود پرغوغا بسیار نابهنگام در بیست و چهارم بهمنماه ۱۳۴۵ در یک تصادف رانندگی خاموشی گرفت: مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبارآلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور همانا بهترین تسلای خاطر دوستداران فروغ در حسرت از دست دادن دوست، سرودهٔ زیبای خود اوست: پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنیست!
12K بازدید
مجموعهٔ اشعار فروغ فرخزاد
پرواز را به خاطر بسپار
جلد این نسخه به خط استاد عباس اخوین و طرح استاد احمد درخشان آراسته شده است. همچنین طرحهای هومن حجتی، زینتبخش هر بخش این کتاب است. ویژگیهای چشمگیر و منحصر به فرد این نسخه از سرودههای فروغ فرخزاد، عبارتند از: ۱- حرکتگذاری واژگان برای خوانش درست و آسان ۲- استفاده از کاغذ سبک ۳- جلد پنج رنگ و صحافی نفیس ۴- استفاده از قاب شیشهای ضخیم مات
4,000,000 ریال
فروغ فرخزاد
پرواز را به خاطر بسپار
15,000 ریال
پروین اعتصامی
۱۳۲۰/۱/۱۵ - 1285/12/25
رابعه قزداری
سدهٔ چهارم
نقد و نظر یا دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید. ابتدا وارد شوید!
دانلود کاتالوگ
حریم خصوصی
شرایط خدمات
پرسشهای پرتکرار
تماس با ما
آفرینندگان
شاعران
نویسندگان
پژوهشگران
مترجمان
سینماگران
درستنویسی
اشتباهات رایج
معادلهای فارسی
نشانهگذاری
دانستنیها
کتابخوانی
اخبار کلک
خبرهای دیگر
کتابخانه
کتابخانههای مشهور
کتابفروشیهای مشهور