ورود
جستجو
سرچشمه
کارنامه
آفرینندگان
درستنویسی
دانستنیها
کتابخانه
فروشگاه
تماس
جستجو
محمدحسین شهریار
۱۳۶۷/۶/۲۷ - 1285/10/11
×
محمدحسین بهجت تبریزی
به سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در خانوادهای گام به هستی نهاد که پیش از او همۀ فرزندان خود را در همان اوان کودکی از دست داده بودند و این پسر نیز یگانه فرزند آنها باقی ماند. پدرش، حاج میرآقا خشکنابی از هواخواهان جنبش مشروطه و مادرش، زنی اهل شعر و کتاب بود که هر دو آرزو داشتند دلبندشان با تحصیل در رشتۀ پزشکی نام آنها را به نیکویی ماندگار کند. اما روزگار مسیر زندگی محمدحسین را به گونهای دیگر نشانهگذاری کرده بود تا از راهی که پدر و مادر گمان نمیبردند، نام خود و خانواده را در پهنۀ ادب ایرانزمین جاودان و پرتوافشان سازد. هنوز بالایش به تاقچه نمیرسید که شعر، همدم شکیبای تنهاییاش شد و او را با جادوی رنگین رؤیاهایی پرتوان به سوی خود کشید و در این کشاکش، الفتی شگفت با اشعار «لسانالغیب» یافت. محمدحسین دورۀ دبستان و بخشی از تحصیلات دبیرستان را در تبریز گذراند و در پی آن با سفر به تهران دیپلم خود را از مدرسۀ دارالفنون گرفت. آنگاه بنا بر خواست و آرزوی پدر و مادر وارد دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران شد و چند سال در این رشته به آموختن پرداخت، اما با شعلهور شدن عشق دختری به نام ثریا در دلش و نامرادی در این عشق نتوانست به تحصیلات دانشگاهی ادامه دهد. محمدحسین که از همان آغاز وجودی پراحساس و دلی پرشور داشت که او را به شعر خواندن و سرودن وامیداشت، با این ناکامی در عاشقی همۀ رنج و شکیبایی خود را با لبان گویای شعر فریاد کشید. در آغاز کار، «بهجت» را به عنوان بخشی از نام خانوادگی برای تخلص برگزیده بود، اما سپس تخلص «شهریار» را جایگزین آن کرد که میگفت این لقب از تفألی به دیوان مونس همیشگیاش، حافظ به او هدیه شده است. محمدحسین شهریار برای گذران زندگی در شغلهای گوناگون دولتی به خدمت مشغول شد، در حالی که شاعری، همواره پیشۀ اصلی و قلبی او باقی ماند. ابتدا به سال ۱۳۱۰ هجری شمسی در ادارۀ ثبت اسناد و املاک آن دوران به کار پرداخت و در این سمت چندی را در نیشابور گذراند. آنگاه به مشهد رفت و به مدت چهار سال مقیم آن دیار شد. سپس به تهران بازگشت و در مقام بازرس شهرداری مشغول به کار گشت. پس از آن نیز به بانک کشاورزی انتقال یافت و تا بازنشستگی در این کار باقی ماند. شهریار از حافظهای بیمانند برخوردار بود که افزون بر ذوق شیوا، از این نظر نیز در میان اندیشمندان و ادیبان روزگار خود شهرت داشت. همین توانمندی موجب شده بود که او به زبان ترکی، پارسی، عربی و فرانسه تسلط کاملی داشته باشد و به همۀ این زبانها شعر بسراید. از سوی دیگر او با حفظ اشعار بسیاری از سرایندگان دیرین و معاصر و حضور ذهن فوقالعادۀ خود با یادآوری این سرودهها در هر زمان و مکان، پیوسته موجب شگفتی اهل ذوق میشد. منظومۀ «حیدربابایه سلام»، که در وصف کوه حیدربابا و آینۀ عشق سوزان او به زادگاهش بود، بارها تجدید چاپ شد و بسیاری از همزبانهای پرشور او این اشعار دلنشین را آن قدر خواندند و در هر محفلی بر زبان راندند تا بر دفتر خاطرشان نقش بست. نخستین مجموعۀ اشعار این شاعر تبریزی جوان در سال ۱۳۰۸ منتشر شد که مقدمۀ ملکالشعرای بهار و استاد سعید نفیسی گواه روشن هنر رسایش بود. انتشار همین مجموعۀ کوچک و در پی آن مجموعۀ «روح پروانه» در همان روزهای جوانی، نام او را در گسترۀ شعر و ادب بلندآوازه کرد. در سال ۱۳۳۰ جمعی از دوستان شهریار بیش از پانزده هزار بیت از سرودههای او را در قالب قصیده، غزل، مثنوی و قطعه گردآوری کردند و در سه جلد به انتشار رساندند. محمدحسین شهریار که از دولت سوز عشق به مقام پادشاهی سخن رسیده بود، شهریار اقلیم شعر در واپسین سالهای زندگی به زادگاه خود تبریز بازگشت و در پی یک بیماری به تهران آمد. او به سال ۱۳۶۷ در بیمارستان تهران این جهان را ترک گفت، در حالی که با سرودههایش دل عاشق خود را برای همیشه در آن به یادگار گذاشت. پیکر شاعر نامدار تبریزی را به زادگاه او انتقال دادند و در مقبرةالشعرای آن شهر به خاک سپردند. در دهۀ 60 بزرگداشتی شایسته از محمدحسین شهریار انجام شد و او را به عنوان چهرۀ ماندگار ادب پارسی قرار دادند. بر این مبنا بیست و هفتم شهریور را که سالمرگ اوست، به عنوان روز شعر و ادب پارسی نام گرفت. شاید هنوز شاعری نتوانسته این چنین در حسرت عشق از دسترفته آه از دل برآرد که بنیان بیمهری را از پایه بلرزاند که شهریار سروده است: آمـدی جـانـم بـه قـربـانـت ولــی حـالـا چـرا بـیوفــا حـالــا کـه مـن افــتـــادهام از پـا چـرا نوشدارویـی و بعد از مرگ سهراب آمـدی سنگـدل ایـن زودتـر میخـواستـی حـالـا چـرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یـک امـروز مـهـمـان تـوام فـردا چـرا نـازنـیـنــا مـا بـه نـاز تــو جــوانــی دادهایـم دیگـر اکنـون بـا جوانـان نـاز کن بـا مـا چـرا وه کـه بـا ایـن عـمـرهـای کـوتـه بیاعتـبـار این همـه غافـل شـدن از چون منی شیـدا چـرا آسمان چون جمع مشتـاقـان پریـشان میکنـد در شـگـفـتـم مـن نـمـیپـاشـد ز هـم دنـیـا چـرا «شهـریارا» بی حبیب خود نمـیکردی سفــر راه مرگ است این سفر بی مونس و تنها چرا
4K بازدید
نقد و نظر یا دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید. ابتدا وارد شوید!
دانلود کاتالوگ
حریم خصوصی
شرایط خدمات
پرسشهای پرتکرار
تماس با ما
آفرینندگان
شاعران
نویسندگان
پژوهشگران
مترجمان
سینماگران
درستنویسی
اشتباهات رایج
معادلهای فارسی
نشانهگذاری
دانستنیها
کتابخوانی
اخبار کلک
خبرهای دیگر
کتابخانه
کتابخانههای مشهور
کتابفروشیهای مشهور