ورود
جستجو
سرچشمه
کارنامه
آفرینندگان
درستنویسی
دانستنیها
کتابخانه
فروشگاه
تماس
جستجو
نیل دونالد والش
1322/6/18
×
زندگی: نیل دونالد والش (Neale Donald Walsch) که با نام نیل مارشال ـ والش (Neale Marshall-Walsch) نیز شهرت دارد، در دهم سپتامبر سال ۱۹۴۳ در شهر میلواکی از ایالت ویسکانسین به دنیا آمد و به عنوان یک کاتولیک رومی در خانوادهای پرورش یافت که او را به جست و جو در بارۀ حقایق معنوی تشویق میکردند. مادرش، به عنوان نخستین آموزگار معنوی به او آموخت که از خدا نترسد. مادر نیل به داشتن یک ارتباط شخصی با آموزههای الهی باور داشت و نیل نیز راه او را پی گرفت. مادر والش به شیوهای غیر سنتی به کلیسا میرفت و هنگامی که پسرش علت را از او جویا شد، پاسخ داد: «من مجبور نیستم به کلیسا بروم تا خدا به سوی من بیاید. خدا با من است؛ در پیرامون من و هر کجا که هستم!» این دیدگاه در بارۀ خدا در سنین کودکی نیل، موجب شد که او به ورای بینشهای سنتی در رابطه با مذهب سازمانیافته برود. نیل در کودکی به گونهای عجیب کنجکاو بود و طوری در بارۀ زندگی اظهار نظر میکرد که نشان میداد عقل او بیش از سنش است. حرفهای نیل موجب میشد که فامیل و آشنایان اغلب بپرسند: «او در کجا با این چرندیات آشنا شده است؟!» هنگامی که وارد یک مدرسۀ کاتولیک شد، اغلب پرسشهایی را در کلاس دینی مطرح میکرد که گستردهتر از برنامۀ آموزشی سنتی آن مدرسه بود. سرانجام، کشیش محله از او دعوت کرد تا به پرسشهایش پاسخ دهد. این ملاقات به دیدارهای مرتب هفتگی تبدیل شد؛ جایی که در جلسات عمومی آن نیل آموخت که نباید از طرح پرسشهایی در بارۀ مذهب و معنویات بترسد و همچنین یاد گرفت که این سؤالهای او موجب رنجش خدا نمیشود. نیل تا سن پانزدهسالگی مشغول مطالعۀ آموزههای معنوی بود که او را به خواندن متون معنوی گوناگون مانند انجیل، ریگ ودا (Rig Veda: از متون مقدس هندوان)، اوپانیشادها (Upanishads: از متون مقدس هندوان) و انجیل تفسیرشده توسط شری راماکریشنا (Sri Ramakrishna) هدایت کرد. والش دریافت که مردم مذهبی، کمتر شاد به نظر میرسند، بیشتر خمشگین هستند و رفتارهایی تعصبآمیز، مبنی بر جدایی از دیگران بروز میدهند. نیل نتیجه گرفت که تجربۀ جمعی خداشناسی، مثبت نیست. والش پس از پایان دورۀ دبیرستان، در دانشگاه ویسکانسین میلواکی ثبت نام کرد، اما زندگی دانشگاهی نتوانست علاقۀ او را جلب کند و پس از دو سال دانشگاه را ترک کرد. او در درسهایی مانند ادبیات انگلیسی، سخنوری، علوم سیاسی، موسیقی و زبانهای خارجی که از آنها لذت میبرد، عالی به شمار میآمد، اما در درسهای دیگر ضعیف بود. این مسأله موجب شد که نیل نتواند امتحانات دانشگاهی را بگذراند و سرانجام از تحصیلات عالی چشم بپوشد. مشاغل والش: در پی پیروی از علاقۀ قلبی خود به کار در رادیو مشغول شد؛ شغلی که سرانجام موجب گشت در سن نوزدهسالگی دور از خانۀ پدری در یک ایستگاه رادیویی کوچک واقع در شهر آناپلیس ایالت مریلند (Annapolis, Maryland) به کار تماموقت بپردازد. اکنون او به یاد میآورد که این شغل، کار در یک رادیوی «واقعی» بود؛ موج اِی. ام. (AM) که اکثر مردم در اتومبیلهای خود داشتند! او در تولد بیست و یک سالگی خود، مدیر تولید آن ایستگاه رادیویی شد. سپس نیل به کار خود در یک ایستگاه رادیویی در جنوبیترین نقطۀ آمریکا ادامه داد و بعد به عنوان مدیر برنامه در یک ایستگاه رادیویی با نام «آمریکا برای همۀ آفریقا» در بالتیمور (Baltimore) به کار پرداخت. این تجربه به گفتۀ خودش به او کمک کرد تا رفتارهای نژادی در آمریکا را بهتر درک کند. والش با سرشت ناآرام خود در جست و جوی گسترش فرصتهایی برای ابراز وجود، طی سالهای پیاپی، مشاغل گوناگونی را آزمود؛ چنان چه مدیر برنامۀ ایستگاه رادیویی، خبرنگار روزنامه و سرانجام، رییس بخش ویرایش روزنامه و مسؤول عالیرتبۀ اطلاعات اجتماعی یکی از بزرگترین سیستمهای آموزش ملی در سطح کشور شد. او در مسیر حرکت از مجری بودن در رادیو تا نویسندگی، خبرنگاری یک روزنامه در آناپلیس به نام «ایوینینگ کاپیتال» (Evening Capital) را بر عهده گرفت. نیل در بارۀ تجربۀ خبرنگاری خود میگوید: «هیچ تجربهای نمیتواند سریعتر از خبرنگار یک روزنامه بودن، آموزش آزاد به شما بدهد؛ به ویژه در چاپخانۀ شهرستانی کوچک! چون شما از همۀ خبرها آگاه میشوید؛ همۀ خبرها!» سرانجام، والش پیش از آن که مدیر بخش ویرایش روزنامهای دیگر در آناپلیس به نام «اراندل تایمز» (Arundel Times) شود، خبرنگار و عکاسی ماهر شده بود. این تجارب، افزون بر تأثیر دوسویۀ ارتباطات گسترده با مردم، بنا بر گفتۀ نیل این درس ارزشمند را به او آموخت: «آنچه توانستم با اندکی فشار بر خودم با استعدادهایی که داشتم، پیش روی خود فرابخوانم این بود که چنین به زندگی بنگرم... خدا این نکته را به من میگفت و دفعات بیشماری آن را شنیده بودم: زندگی، در پایان نقطۀ آسایش تو آغاز میشود!» مشاغل دیگر والش محدود به کارهای مطبوعاتی بود. نیل پس از دوران کوتاه کار در فرمانداری شهرستان و نمایندگی سیاسی محلی، به عنوان مسؤول عالیرتبۀ اطلاعات اجتماعی برای یکی از بزرگترین سازمانهای آموزشی کشور به کار مشغول شد؛ جایی که در رابطه با آن میگوید: «بیشترین آموزشهای باورنکردنی زندگی را دریافت کردم!» او به مدت ده سال در این کار باقی ماند و در نهایت، همکاری داوطلبانه با دکتر الیزابت کوبلر-راس (Elisabeth Kubler-Ross) را آغاز کرد. پس از ربوده شدن والش توسط دکتر کوبلر راس که ماجرای آن در کتاب «دوستی با خدا» به تفصیل آمده است، در اوج حیرت نیل، الیزابت او را به یک کارگاه آموزش معنوی در پاکیپسی (Poughkeepsie) برد و به عنوان کارمند روابط عمومی خود معرفی کرد. به این ترتیب والش، کارمند تماموقت دکتر راس شد. این الیزابت کوبلر راس بود که معنویت و آرزوی وصل با خدا را دوباره در نیل زنده کرد. الیزابت در همۀ اوقات از خدایی سخن میگفت که بی قید و شرط عشق میورزد، هرگز قضاوت نمیکند و در عین حال ما را همان گونه که هستیم، میپذیرد. والش با تکیه بر نیروی نوآوری و ارتباطات عمومی گستردۀ خود، دورهای نیز در وست کاست (West Coast) به کار بازاریابی در یک شرکت پرداخت. سپس به سن دیگو (San Diego) رفت و در آنجا شرکت روابط انتشاراتی و تبلیغی خود را با نام «گروه» (The Group) به راه انداخت. با وجود دستیابی به برخی موفقیتها در این شرکت، نیل خود را همچنان در این کار ناخشنود میدید. با تغییر کار از حرفهای به حرفۀ دیگر، چنین به نظر میرسید که او نمیتواند به رضایت شغلی دست یابد. زندگی خانوادگی والش نیز دستخوش آشفتگی بود؛ چنان چه در زندگی مشترک شکست خورده بود و سلامتش نیز سیر نزولی را طی میکرد. به این ترتیب او دورهای از سرگردانی در پی یک زندگی بهتر را آغاز کرد. ابتدا به کلیکیتت در واشنگتن (Kilichitat , Washington) رفت و سپس در پرتلند اریگان (Portland, Oregan) مستقر شد؛ جایی که امیدوار بود شروعی تازه داشته باشد. اما سرنوشت، تغییرات بیشتری برای او در نظر گرفته بود و زندگیاش را دگرگون کرد. به این ترتیب در آخر دهۀ ۱۹۹۰، نیل پیش از نوشتن کتابهای «گفت و گو با خدا» با تجارب تلخ و کوبندهای رو به رو شد: همۀ داراییاش سوخت، زندگی مشترکش از هم پاشید و با اتومبیل بسیار قدیمی آقایی سالخورده تصادف کرد که این تصادف به شکستگی گردن والش انجامید. البته نیل بسیار خوشاقبال بود که توانست از این رویداد جان سالم به در ببرد. طی یکسالی که طول کشید تا والش بهبود یابد، از کار بیکار شد، با شکست در آخرین ازدواج خود از خانه رانده شد و به زودی حتی نتوانست آپارتمان کوچکی را که اجاره کرده بود، حفظ کند. ظرف چند ماه نیل خود را در خیابانها سرگردان و بیخانمان یافت. این رویدادها او را به سوی مردم آوارۀ شهر و یافتن سرپناهی کشاند. هنگامی که گردن آسیبدیدهاش بهبود یافت، تنها و بیکار بود و مجبور شد در چادری در جکسن هات اسپرینگز (Jackson Hot Springs) در بیرون اشلند ایالت اریگان (Ashland, Oregan) زندگی کند و برای گذران زندگی به جمعآوری قوطیهای خالی نوشابه بپردازد. در این زمان نیل فکر میکرد که زندگی او به پایان رسیده است، اما والش با آدمهایی استثنایی رو به رو شد که درسهایی باارزش از آنها آموخت؛ مردمی بیخانمان که رفتاری دوستانه با او داشتند. آنها حتی در جهش آغازین برای یافتن یک شغل مناسب به او کمک کردند و جهت حضور در مصاحبهای برای کار جدیدش در رادیوپساندازدر اختیار او گذاشتند. اکنون نیل میتواند به گذشته بنگرد و در بارۀ آن دوران دشوار بگوید: «روزی که به سوی آن پارک رفتم و چادر و وسایل خود را به دنبال کشیدم، متبرک شدم، چون آن روز، پایان زندگی من نبود، بلکه آغاز آن بود! من در آن پارک، وفاداری، صداقت، اصالت و اعتماد را آموختم!» والش پس از آن دوران در به دری، بار دیگر کاری پارهوقت در رادیو پیدا کرد، بعد راه خود را به سوی مجری تماموقت شدن در رادیو گشود و در اثر یک اتفاق، میزبان برنامۀ رادیویی شد. با این حال، نیل بار دیگر در زندگی خود احساس خلأ میکرد. او در سن چهل و نه سالگی فهمید که حرفهاش به عنوان یک مجری رادیو با شکست رو به رو شده و همراه با آن، روابط و تندرستیاش نیز از هم پاشیده است. در فوریۀ سال ۱۹۹۲ نیل دونالد والش در پی یک دورۀ ناامیدی عمیق، نیمهشبی از خواب برخاست و با اندوه و تشویش نامهای خشمآلود به خدا نوشت: «چه کردهام که سزاوار چنین زندگی همواره پر از کشمکشی باشم؟... حالا باید چه کنم؟ چه کاری از دستم برمیآید؟» او با خشم روی تکه کاغذ یادداشت زردرنگی را خطخطی میکرد: «چه کنم تا زندگیام درست پیش برود؟» و در کمال حیرت، پاسخی دریافت کرد! اکنون پس از گذشت زمانی طولانی، والش در بارۀ این ماجرا میگوید: «آن یک نامۀ پرسشآمیز بود که پاسخی الهی دریافت کرد!» نیل شرح میدهد که صدایی نرم، مهربان، گرم و دوستداشتنی را شنید که به این پرسش و پرسشهای دیگر او پاسخ داد. نیل، هراسان و در حالتی از الهام، این پاسخها را به سرعت و با خطی بد روی همان کاغذها نوشت. پرسشهای بیشتری مطرح شدند و به همان سرعت، همان صدای نرم که اینک به نظر میرسید در سر والش جای دارد، پاسخها را میداد. نیل پیش از آن که بداند، خود را درگیر یک گفت و گوی دوسویه بر کاغذ یافت. او طی ساعتها و هفتههای آتی به این نخستین دور گفت و گوها ادامه داد. نیل همیشه نیمهشب از خواب بیدار میشد و روی همان برگههای زردرنگ مینوشت. بعدها این دستنوشتههای والش به کتابهای «گفت و گو با خدا» تبدیل شد که در فهرست پرفروشترینها جا گرفت. او میگوید که این روند، «درست مانند دیکته نوشتن»، بود و گفت و گویی که به این ترتیب پدید آمد، بدون تغییر، تصحیح یا ویرایش مهمی به چاپ رسید. اکنون نیل دونالد والش به عنوان یک پیامآور معنوی و مدرن در سراسر دنیا شناخته شده که گفتار و نوشتارش به گونهای ژرف بر زندگی بسیاری از مردم تأثیر گذاشته است. او که از ابتدا به مسایل دینی علاقهمند بود و عمیقاً احساس میکرد با موضوعات معنوی ارتباط دارد، بیشتر زندگی خود را به طور جدی در راه پیشرفت معنوی گذراند. در حال حاضر مجموعه کتابهای «... با خدا» که والش نوشته، به بیست و هفت زبان ترجمه شده و الهامبخش دگرگونیهای مهمی در زندگی روزانۀ انسانها بوده است. اینک گفت و گوهای والش با خدا برای خواندن همگان منتشر شده و به مدت بیش از یکصد و بیست و نُه هفته یا دو سال و نیم، به عنوان اثری واقعی در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار گرفته است. نیل میگوید که کتابهایش توسط او نوشته نشدهاند، بلکه الهاماتی از سوی خدا هستند که میتوانند برای ارتباط با خدا از دیدگاهی جدید به انسانها کمک کنند. برای نمونه، خدا در کتابهای او میگوید: «کاری وجود ندارد که شما مجبور به انجام آن باشید!» والش به خدایی فراگیر که در همه چیز وجود دارد، معتقد است که چنین خدایی میکوشد به عنوان موجودی برکنار از خودخواهی با خودش ارتباط برقرار کند. دیدگاه والش، بینشی گسترده و واحد از همۀ ادیان حاضر به منظور تفسیر آنها برای امروز و دوران ماست. او سازمانی از مردم به عنوان یک حرکت معنوی تشکیل داده که هدف آن ارتباط با خدا و ابراز باورهای معنوی جدید والش است؛ به ویژه این اعتقاد که همگی ما در یک هدف مشترک «بودن» با خدا و زندگی، یکی هستیم! مجموعه کتابهای «گفت و گو با خدا» به طور کلی، الگوی کهنه و دیدگاه سنتی در بارۀ خدا را تغییر داد. در واکنش به پاسخهای بیشماری که به نوشتههای والش داده شد، او و همسرش نانسی فلمینگ ـ والش (Nancy Fleming-Walsch) یک سازمان آموزشی غیر انتفاعی را به نام «بنیاد گفت و گو با خدا» (The Conversations With God Foundation) بنا نهادند تا برای حرکت از خشونت به سوی صلح، از سردرگمی و اغتشاش به سوی روشنی و شفاف بودن و از خشم به سوی عشق، به دنیا الهام بخشد و کمک کند. همچنین نیل یک سازمان غیر انتفاعی با نام «بازآفرینی» (ReCreation) را تشکیل داده که حامی سخنرانیها، برنامهها، همایشها و کارگاههایی در سراسر کشور برای بازپروری انسانهای علاقهمند به رشد شخصی و معنویست. همان گونه که نیل در یکی از کتابهای خود به نام «دوستی با خدا» شرح میدهد، اینک میتواند به گذشته بنگرد و درک کند که همۀ مشاغل و تجارب پیشین، ابزاری برای کارهای کنونی او بودهاند. همۀ تجربیات زندگی والش، خواه خوب یا بد، بنا بر گفتۀ خودش به آمادگی او برای این که «رابط خدا» باشد، کمک کرده است. نیل داستان زندگی خود را در کتاب دیگرش، «دوستی با خدا» بازگو میکند: «بخشی از وجودم ـ شاید روحم ـ باید دانسته باشد که من باید با مردمی دارای هر گونه تجربیات و پیشینه رو به رو شوم و از راههایی عمیقاً شخصی به بر هم کنش (Interacting) با آنها بپردازم. جهت انجام این کار به مهارتهای ارتباطی پیشرفتهای در سطح بالا و رویارویی با مردمی دارای فرهنگهای گوناگون و شیوههایی متفاوت برای زندگی نیاز بود.» تجارب گذشتۀ نیل این مهارتهای حیاتی را برای او فراهم کرد و یکی از پیامهای کتابهای بسیار عالی و الهامبخش وی را آشکار ساخت: «هیچ رویدادی تصادفی نیست؛ طرح و نقشهای وجود دارد و خدا به شیوهای دوستانه در ارتباط با همۀ این طرحها و بخشی از آنهاست.» کارهای نیل دونالد والش او را از پلههای ماچو پیچو (Machu Pichu) در پرو به پلههای معبد شینتو (Shinto) در ژاپن، از میدان سرخ (Red Square) در مسکو تا میدان سنت پترز (St. Peters) در واتیکان و از آنجا به میدان تیانانمن (Tiananmen) در چین برد. او به هر کجا که رفت، از جنوب آفریقا تا نروژ، از کرواسی تا هلند، از خیابانهای زوریخ تا خیابانهای سئول، در میان مردم عطشی را برای یافتن یک راه جدید زندگی و سرانجام، رسیدن به صلح و هماهنگی دید. نیل بینشی جدید به منظور درک زندگی و خدا برای مردم آورده است که به آنها اجازه میدهد تا خدا و زندگی را تجربه کنند. آثار: ۱- «گفت و گو با خدا»: گفت و گویی نامتعارف، جلد یکم، یکم اکتبر ۱۹۹۶. ۲- «گفت و گو با خدا»: گفت و گویی نامتعارف، جلد دوم، یکم مه ۱۹۹۷. ۳- «مراقبۀ گفت و گو با خدا»، کتاب دوم: یک دفتر یادداشت شخصی، یکم دسامبر ۱۹۹۷. ۴- «روح کوچک و خورشید» (The little Soul and the Sun): داستان کودکان با اقتباس از کتابهای «گفت و گو با خدا» یکم آوریل ۱۹۹۸. ۵- «گفت و گو با خدا»: گفت و گویی نامتعارف، جلد سوم، یکم اکتبر ۱۹۹۸. ۶- «نیل دونالد والش در ارتباطات» (Neale Donald Walsch on Relationships)، سیام سپتامبر ۱۹۹۹. ۷- «نیل دونالد والش در زندگی کلنگر» (Neale Donald Walsch on Holistic Living)، سیام سپتامبر ۱۹۹۹. ۸- «نیل دونالد والش در شیوۀ زندگی درست و همرا با وفور نعمت» (Neale Donald Walsch on Abundance and Right Livelihood)، یکم اکتبر ۱۹۹۹. ۹- «دوستی با خدا» (Friendship With God): گفت و گویی نامتعارف، یکم اکتبر ۱۹۹۹. ۱۰- «پرسش و پاسخ در بارۀ کتابهای گفت و گو با خدا» (Qestions and Answers on Conversations with God)، یکم اکتبر ۱۹۹۹. ۱۱- «پیمان بستن از کتابهای گفت و گو با خدا» (The Wedding Voms from Conversations with God)، یکم آوریل ۲۰۰۰. ۱۲- «بازآفرینی» (ReCreating Your Self)، یکم ژوئن ۲۰۰۰. ۱۳- «نشانهها: داستانی الهامبخش از زندگی پس از زندگی» (Signals: An Inspiring Story of Life after Life)، نهم آوریل ۲۰۰۱، نوشتۀ جول رتشیلد (Joel Rothschild)، با پیشگفتاری از نیل دونالد والش. ۱۴- «لحظات لطف» (Moments of Grace)، ژوئن ۲۰۰۱. ۱۵- «گفت و گو با خدا برای نوجوانان» (Conversations with God for Teens)، یکم نوامبر ۲۰۰۱. ۱۶- «الهامات جدید: گفت و گویی با خدا» (The New Revelations: A Conversation with God)، سیام سپتامبر ۲۰۰۲. ۱۷- «وصل با خدا» (Communion with God)، یکم اکتبر ۲۰۰۲. ۱۸- «خدای فردا: بزرگترین مبارزۀ معنوی ما» (Tomorrow's God: Our Greatest Spiritual Challenge)، دوم مارس ۲۰۰۴. ۱۹- «آنچه خدا میخواهد: پاسخی ضروری به مهمترین پرسش بشریت» (What God Wants: A Compelling Answer to Humanity's Biggest Question)، بیست و دوم مارس ۲۰۰۵. ۲۰- «روح کوچک و زمین: داستان کودکان برگرفته از کتابهای گفت و گو با خدا» (The little Soul and the Earth: A Children's Parable Adapted from Conversations with God) با همکاری فرانک ریکیو (Frank Riccio)، یکم آگوست ۲۰۰۵. ۲۱- «مجموعۀ کامل کتابهای گفت و گو با خدا» (The Complete Conversations with God)، بیستم اکتبر ۲۰۰۵. ۲۲- «همخانه با خدا: زندگیای که هرگز پایان نمییابد» (Home with God:In a Life that Never Ends)، بیستم و نهم مارس ۲۰۰۶. ۲۳- «شادتر از خدا: دگرگونی زندگی معمولی به یک تجربۀ خارقالعاده» (Happier Than God: Turn Ordinary Life into an Extraordinary Experience) بیست و نهم فوریۀ ۲۰۰۸. در سال ۲۰۰۳ فیلم «ایندیگو» (Indigo)، نوشتۀ نیل دونالد والش و جیمز تویمن (James Twymann) و به کارگردانی استیون سیمون (Stephen Simon) تهیه شد. این فیلم، داستان رستگاری پدربزرگی را که نیل نقش او را بر عهده داشت، توسط نوهاش که دختری معنوی بود، حکایت میکرد. «گفت و گو با خدا» فیلم دیگریست که در بیست و هفتم اکتبر سال ۲۰۰۶ در سالنهای تئاتر جمعۀ آمریکا و در دهم نوامبر در کانادا به نمایش درآمد و در بیست و هفتم فوریۀ همان سال به شکل DVD منتشر شد. همچنین والش به دلیل شهرت مجموعه کتابهای «... با خدا» افزون بر چاپ آنها به صورت کتاب، دوازده اثر دیگر را نیز در این زمینه به شکل ویدئوی تصویری و برنامههای شنیداری منتشر کرده است. والش از سوی گروهی که او را بیش از اندازه مشتاق به دست آوردن پول برای سازمانهای گستردۀ پیرامون خود میدانند، با برخی انتقادات رو به رو شده است. او همچنین برای آنچه دیگران کوششی فوقالعاده به منظور کمک به نوع بشر میدانند، مورد تحسین فراوانی قرار گرفته است.
17K بازدید
دوستی با خدا
گفت و گویی نامتعارف
خواندن این کتاب برای آنها که مات و مبهوت در دایرۀ بستهای از تکرار تجربۀ ناکامیها و نومیدیها میچرخند، فواید بسیاری دارد. کسانی که در توهم بیپناهی و ترس از گناه دست و پا میزنند و احساس میکنند هیچ نیروی مهربانی از آنها حمایت نمیکند، در سطور این نوشته به عشق بیکران الهی و آرامش حاصل از آن دست خواهند یافت. همچنین مطالعۀ «دوستی با خدا» به آن دسته که خود را قربانی و اسیر سرنوشتی ستمگر و بیعدالت میدانند یا از روال زندگی خود ناراضی و خشمگین هستند، توصیه میشود. «دوستی با خدا» شیوۀ معاشرت و همنشینی با دوستی را به ما میآموزد که پیشاپیش در دلهایمان جا دارد و چنان چه درِ این خانه را بگشاییم، حضور بیهمتا و گرم او را حس میکنیم و از چشمۀ زلال عشقی راستین سیراب میشویم. بیگمان آنچه را به دوست بگوییم، با مهربانی خواهد شنید وبا خردی متعالی به آن پاسخ خواهد داد.
3,500,000 ریال
گامهای آگاهی
از آیین آورندگان نور تا هنر بازآفرینی
خواندن این کتاب برای کسانی که با ابزار منطقی در پی یافتن معنای زندگی هستند یا کسانی که در این زمینه گیج و سردرگم هستند، مفید است. همچنین آن گروه که از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرند، میتوانند با مطالعهٔ «گامهای آگاهی» به قدرت فوق العادهٔ انسان در آفرینش سرنوشت خود پی برند. منطق نوشتاری این کتاب، گام به گام و مرحله به مرحله خواننده را از سردرگمی و بیاراده بودن در مسیر زندگی بیرون میراند و به وضوح و استقلال در این راه میکشاند.
1,400,000 ریال
لحظات لطف
هنگامی که خدا ناگهان بر زندگی ما تأثیر میگذارد
کتاب «لحظات لطف» در دید نخست، میتواند کتابی خواندنی برای همهٔ گروههای سنی و در هر ردهٔ فرهنگی و اجتماعی باشد. اما این کتاب، روشنگر همهٔ آنهاییست که جانی مشتاق برای دریافت عشق الهی و معجزات دارند. همچنین این کتاب برای همهٔ دلخستگانی که از مشکلات و کاستیهای زندگی به تنگ آمدهاند، راهگشا و امیدبخش است. این کتاب، نور امیدی در دلهای ناامید از مادیات میتاباند و نقش خداوند را در زندگی پررنگتر میسازد. همچنین آنان که در اندوه از دست دادن عزیزشان زانوی غم به بغل گرفتهاند، میتوانند با خواندن این کتاب، جان خود را جلا دهند و با روحیهای قوی به زندگی بازگردند.
2,100,000 ریال
نقد و نظر یا دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید. ابتدا وارد شوید!
دانلود کاتالوگ
حریم خصوصی
شرایط خدمات
پرسشهای پرتکرار
تماس با ما
آفرینندگان
شاعران
نویسندگان
پژوهشگران
مترجمان
سینماگران
درستنویسی
اشتباهات رایج
معادلهای فارسی
نشانهگذاری
دانستنیها
کتابخوانی
اخبار کلک
خبرهای دیگر
کتابخانه
کتابخانههای مشهور
کتابفروشیهای مشهور