ساختار کتاب: کتاب «دوستی با خدا»، «پیشگفتار ناشر»، «مقدمۀ مترجم»، «آشنایی با نویسنده»، «سرآغاز» و بیست بخش را در بر میگیرد.
شیوۀ نگارش کتاب: نیل دونالد والش در این نوشته از همان آغاز خواننده را شگفتزده میکند: « به کسی بگویید هماکنون با خدا گفت و گو داشتهاید و ببینید چه میشود.» او در سراسر کتاب به این نکتۀ گرهی اشراف دارد که خواننده با ناباروری ناظر صمیمیت او با خدا خواهد بود. والش اصراری ندارد که ارتباط خالصانۀ خود را با خدا به دیگران اثبات کند، بلکه طی پرسش و پاسخهایی صریح و روشن نشان میدهد که هیچگاه درخواستهای کسی که از صمیم دل با پروردگارش در تماس است، بیجواب نمیماند. برای مشخصتر شدن هر چه بیشتر پاسخها این قسمتها با حروف پررنگتر و متفاوت آمده است. نگارنده با خلوص، صداقت و جسارتی کممانند هر آنچه که دل و جانش را به خود مشغول داشته، با خدایش در میان میگذارد و میداند که او همیشه و در هر کجا حاضر است و بندگانش را حیران و بیپناه رها نمیکند. روش ساده و بیپیرایۀ والش و ایمان و اطمینانی که به پذیرش و شنوا بودن پروردگار دارد، بر نگارش شیوا و روان «دوستی با خدا» تأثیری انکارناپذیر گذاشته است. نویسنده نیروی سحرآمیز قلم خود را در راه پیچیدهنگاری، فضلفروشی، زیادهگویی و به حاشیه پرداختن هرز نمیبرد. او به خوبی میداند که راستی و درستی، بهترین و مؤثرترین راه برای ارتباط با خداوند و همچنین آفریدگان اوست که بیگمان هرگز از خالق خود جدا نبوده ونیستند. سطور این کتاب، به گونهای جلوۀ بخش الهی وجود بشر است که چنان چه با بخش انسانی او در هم آمیزد و یکپارچه شود، بیگمان آینۀ شفاف آفریدگار پرمهر خواهد بود. والش با استادی یک راوی شیرینکلام، در میان این پرسش و پاسخها دست به داستانگویی، شرح حال نویسی از خود و نیز دیگران میزند؛ حکایاتی که چون از حقیقت زندگی برخاستهاند، نیرویی شگرف در پیامآوری و روشنگری دارند.
شمایی از کتاب: «دوستی با خدا» از ارتباطی با خداوند میگوید که از عشق سرچشمه میگیرد و بر مبنای ترس و سودجویی تنگنظرانه استوار نیست. نیل دونالد والش به ما نشان میدهد که در چه مسیر پر افت و خیزی از شک به ایمان، از ترس به شهامت و از سرگشتگی به هدفمندی رسیده است. نیل در روایت ماجرای شگفتآور زندگی خود رو به خدا میگوید که اکنون میداند آفریدگارش در تمامی این داستانها هدایتکنندۀ وی بوده، اما پیوسته برای او حق انتخاب قایل بوده و با نگاهی مهرآمیز آزادی انسانیاش را محترم داشته است. والش با یکرنگی و صداقتی کمنظیر شرح میدهد که زمانی کارش به بیخانمانی و دربدری رسیده بود و اگر همدلی و محبت مردمانی که همچون او فقیر و آواره بودند وجود نداشت، نمیتوانست به زندگی ادامه دهد و امروز پیامش را به گوش جهانیان برساند. او از چگونگی مقاومت خود در برابر جریان پویای زندگی حکایت میکند؛ تا آنجا که این سرسختی و نرمشناپذیری، افزون بر جان موجب آزردگی جسمش میشود و او را به بستر بیماری میکشاند. نویسنده حکمت الهی را به ما یادآور میشود که اگر در ژرفای جان خود نخواهیم کاری را انجام دهیم، خدا ما را به اجبار وادار به انجام آن نخواهد کرد. آنگاه نیز لطف او همانند همیشه ما را در بر میگیرد و از مسیری که نمیخواهیم، دور میکند؛ حتی اگر از طریق شکستن گردن در تصادفی عجیب با اتومبیلی باشد که از رده خارج شده و پیرمردی نودساله آن را میراند! نیل برای ما شرح میدهد اکنون به این درایت دست یافته که بداند سراسر این راه را تصادفی نپیموده و آن نقشآفرین یکتا پیوسته طرحهای اصلی نقشۀ زندگیاش را رسم کرده است. البته او در همه حال آزاد بوده تا صحنهپرداز داستان زندگی خود باشد و زیبایی و اوج داستان آفرینش نیز در همین نکته است؛ همآفرینی پرتوان بنده و کردگار و ظرافت و قاطعیت قانون جبر و اختیار! نگارنده از خشکاندیشیها و محدودنگریهایی پرده برمیدارد که عظمت پروردگار را در چارچوبهای تنگ خود محصور میبیند و هراسها و نگرانیهای خود را به آفرینندهای همواره خشمگین و مجازاتکننده فرامیافکند. نیل با تأسف و حسرتی آشکار میگوید که این دیدگاههای نارسا و بسته چگونه او را در زندان جدایی از آفریدگارش اسیر کرده و وجودش را با زنجیر هراس و ناامیدی، از حرکت و پویندگی بازداشته است. اما ندایی درونی، پیوسته والش را به سوی وصل با معشوق میخواند و سرانجام او از درسهای رنجبار و دشوار زندگی خودساخته میآموزد و از شهد گوارای هشیاری و آگاهی میچشد. آنگاه درِ معجزات پروردگار به روی او گشوده میشود و مردی بیخانمان و سرگردان در جایگاه یک آموزگار معنوی، پیام عشق و امید را منتشر میکند. نیل دونالد والش به همه نوید میدهد که دسترسی به این جایگاه برای تکتک انسانها ممکن است؛ فقط باید عاشق وصل با او بود، به او روی آورد و پاسخ پرسشهای بیپایان را نزد او جست. سپس گوشی شنوا و چشمی بینا داشت تا نشانههای دلدار را دریافت. نیل دونالد والش، نویسندۀ مجموعۀ کتابهای پرفروش «گفت و گو با خدا» میباشد که به زبانهای گوناگون در دنیا ترجمه شده است. کتاب «دوستی با خدا» چهارمین جلد از این مجموعه به شمار میآید که در سراسر جهان مخاطبان خاص خود را یافته و پیام عشق را به دلهای آنها رسانده است. در آغاز کتاب، نویسنده، نگاشتۀ خود را به روانشناس نامی، دکتر الیزابت کوبلر راس پیشکش میکند که از پیشگامان گسترۀ معنویت است و با توانمندی، پلی استوار میان علم روانشناسی و معنویات برقرار کرده است. والش او را که مادر علم فراروانشناسی نام گرفته، از نخستین استادان خود در این راه اعلام میکند و در بخشی از کتاب، خاطرۀ شیرین و شگفتانگیز آشنایی با این زن فهیم، عاشق و مهرگستر و انقلابی را که در زندگیاش با حضور او پدید آمد، شرح میدهد.
کاربرد کتاب: خواندن این کتاب برای آنها که مات و مبهوت در دایرۀ بستهای از تکرار تجربۀ ناکامیها و نومیدیها میچرخند، فواید بسیاری دارد. کسانی که در توهم بیپناهی و ترس از گناه دست و پا میزنند و احساس میکنند هیچ نیروی مهربانی از آنها حمایت نمیکند، در سطور این نوشته به عشق بیکران الهی و آرامش حاصل از آن دست خواهند یافت. همچنین مطالعۀ «دوستی با خدا» به آن دسته که خود را قربانی و اسیر سرنوشتی ستمگر و بیعدالت میدانند یا از روال زندگی خود ناراضی و خشمگین هستند، توصیه میشود. «دوستی با خدا» شیوۀ معاشرت و همنشینی با دوستی را به ما میآموزد که پیشاپیش در دلهایمان جا دارد و چنان چه درِ این خانه را بگشاییم، حضور بیهمتا و گرم او را حس میکنیم و از چشمۀ زلال عشقی راستین سیراب میشویم. بیگمان آنچه را به دوست بگوییم، با مهربانی خواهد شنید وبا خردی متعالی به آن پاسخ خواهد داد.
روش مطالعه: در آغاز، خوانش پیوستۀ کتاب برای آشنایی با دیدگاه خاص نویسنده پیشنهاد میشود و در پی آن بازگشت به مباحثی که برای خواننده کاربردیتر است یا مشغلۀ ذهنی او به شمار میآید، مفید خواهد بود. بررسی این مطالب در حلقههای کتابخوانی موجب میشود تا از سوی آدمهای مختلف، راههای گوناگونی برای نزدیکی و دوستی با خدا در جمع مطرح شود و مورد توجه قرار گیرد. به این ترتیب پیام اصلی والش در کتاب «دوستی با خدا» به درستی رسانده میشود که به شمار آدمها راههای مختلفی برای پیوند با خداوند وجود دارد. آدمهای مشتاق میتوانند پاسخ پرسشهای مشخص خود را در ذهن جویا و مشتاق نیل دونالد والش بیابند.